صفحة رئيسية | المنتجات |معنی طبل خشک
لغت نامه دهخدا طبله. [ طَ ل َ ] ( ع اِ ) طبلة. صندوقچه کوچک. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). سله عطار. بویدان : جونه ؛ طبل عطار. بیله ، باله ؛ طبله عطار. قَسمة وقِسمة؛ طبله عطار. عتید؛ طبله یا حقه که در آن خوشبوی نهند. طبله مشک ؛ لطیمه مشک. ربعه عطار. دُرج ؛دوکدان و طبله زنان که در وی بوی خوش نهند. شریط؛ طبله زنان که در وی بوی خوش نهند.
Moreطبل - معنی در دیکشنری آبادیس /tabl/ مترادف طبل: دمامه، دهل، کوس، نقاره برابر پارسی: دهل، کوس، تبیره فارسی به انگلیسی drum مترادف ها drum (اسم) چلیک، ظرف استوانه شکل، ضرب، طبل، دهل، طبال tom-tom (اسم) کوس، طبل، طبل سرخپوستان
Moreنویسه گردانی: ṬBL. طبل . [ طَ ] (ع اِ) ۞ دهل یک رویه باشد یا دورویه . (منتهی الارب ) (زمخشری ). تبیره . (فرهنگ اسدی خطی متعلق به نخجوانی ). شندف . (فرهنگ اسدی ). کوس .
Moreچلیک، ظرف استوانه شکل، ضرب، طبل، دهل، طبال. tambour (اسم) طبل، دهل، طبال، دینامیت، تنبور، تنفس نگار، بنض نگار، رویه یا دیواره متحرک چوبی. drum major (اسم) طبال، فرمانده طبالان. drummer (اسم) طبال، طبل زن ...
Moreفرهنگ فارسی معین (طَ) [ ع . ] (اِ.) یکی از آلات ضربی و رزمی و آن عبارت است از استوانه ای که در دو طرف آن پوست کشیده شده است . دُهل (یک رویه و دو رویه ).
Moreلغتنامه دهخدا طبل . [ طَ ] (ع اِ) دهل یک رویه باشد یا دورویه . (منتهی الارب ) (زمخشری ). تبیره . (فرهنگ اسدی خطی متعلق به نخجوانی ). شندف . (فرهنگ اسدی ). کوس . (دهار). نقاره . دبداب . کنارة. کبر. عرکل : عرطبه ؛ طبل یاطبل حبشی . (منتهی الارب
Moreمعنی واژهٔ طبل بزرگ در واژههای مصوّب فرهنگستان به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب
Moreبرای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
Moreلغتنامه دهخدا طبل . [ طَ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس ، واقع در 90 هزارگزی باختر قشم و 5 هزارگزی جنوب راه مالرو قشم به باسعید.جلگه ، گرمسیر و مالاریائی با 349 تن سکنه . آب آن از چاه و باران . محصول آنجا غلات . شغل
Moreمعنی واژه طبل در لغت نامه دهخدا در پارسی ... طبل . [ طَ ] (ع مص ) دهل زدن . (منتهی الارب ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه ...
Moreلغتنامه دهخدا طبل . [ طَ ] (ع اِ) دهل یک رویه باشد یا دورویه . (منتهی الارب ) (زمخشری ). تبیره . (فرهنگ اسدی خطی متعلق به نخجوانی ). شندف . (فرهنگ اسدی ). کوس . (دهار). نقاره . دبداب . کنارة. کبر. عرکل : عرطبه ؛ طبل یاطبل حبشی . (منتهی الارب ). نقاره ٔ کلان . (غیاث اللغات ). نوعی نقاره ٔ خرد. (آنندراج ).
Moreمعنی واژهٔ طبل بزرگ در واژههای مصوّب فرهنگستان به فارسی، انگلیسی و عربی از ... خشک اندام را بخوانید. خشکاندن را بخوانید. این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.
Moresevere (صفت) خشک، سخت، سخت گیر، شاق، شدید، عنیف sec (صفت) خشک، تلخ، ثانوی brut (صفت) خشک husky (صفت) خشک، پوست دار لغت نامه دهخدا خشک. [ خ ُ ] ( ص ) مقابل تر.
MoreMelika١٦:٤٧ - ١٤٠٠/٠١/٢٩ drums به معنی طبل هست. جمله= i play drums very well. معنی= من خیلی خوب طبل می زنم. گزارش. 16 1. محمد ٠٩:٠٢ - ١٤٠٠/٠٦/١٧ drums ( موسیقی ) واژه مصوب: طبل ها. تعریف: خانوادهای از پوستصداها که در ...
MoreThe drummer beat the soldiers to arms. [ترجمه گوگل] طبل زن سربازان را به اسلحه کتک زد. [ترجمه ترگمان] طبال سربازان را به آغوش گرفت. [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید. 3. With a nod of his head, the drummer cued the lead singer in. [ترجمه ...
More0 معنی طبل نواختن، دهل زدن، كوس زدن، نقاره زدن، طبل فروكوفتن، طبل كوبيدن انگلیسی drum, beat a drum, rataplan, druming عربی طبل، طبلة، أسطوانة، برميل، صوت الطبل، طرد، قرع طبلا، قرع، دق الطبل في الموسيقي، أطلق صوتا إيقاعيا، نقر، طبع فكرة في الذهن، دعا إلى إجتماع مرتبط ضرب زدن
Moreمفهوم ضرب المثل نادان چون طبل غازی، بلند آواز و میان تهی. کسی که فرد بی اطلاع و نادانی است بدون اینکه هنری از خود داشته باشد های و هوی بسیار دارد و به دروغ، از خود و تواناییهایی که ندارد داستان سرایی میکند.
Moreمعنی طبل زدن . [ طَ زَ دَ] (مص مرکب ) طبل فروکوفتن . طبل نواختن : امشب سبکتر میزند این طبل بی هنگام را یاوقت بیداری غلط بوده ست مرغ بام را. سعدی . حیف بود آخر زدن بر طبل بدنامی دوال کو مرا ناگه چنین افکند با سگ در جوال . ابن یمین . شد بهار و ابر در فکر سرانجام گُل است طبل شادی زن که فتح نوبه بر نام گل است . میرزا رضی دانش (از آنندراج ).
Moreطبل . [ طَ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس ، واقع در 90 هزارگزی باختر قشم و 5 هزارگزی جنوب راه مالرو قشم به باسعید.جلگه ، گرمسیر و مالاریائی با 349 تن سکنه . آب آن از چاه و باران .
Moreمعنی واژه طبل در لغت نامه دهخدا در پارسی ... طبل . [ طَ ] (ع مص ) دهل زدن . (منتهی الارب ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه ...
Moreمعنی واژهٔ طبل بزرگ در واژههای مصوّب فرهنگستان به فارسی، انگلیسی و عربی از ... خشک اندام را بخوانید. خشکاندن را بخوانید. این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.
MoreMelika١٦:٤٧ - ١٤٠٠/٠١/٢٩ drums به معنی طبل هست. جمله= i play drums very well. معنی= من خیلی خوب طبل می زنم. گزارش. 16 1. محمد ٠٩:٠٢ - ١٤٠٠/٠٦/١٧ drums ( موسیقی ) واژه مصوب: طبل ها. تعریف: خانوادهای از پوستصداها که در ...
Moreمعنی واژهٔ تبل در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب 0 یک واژه بنویسید جستوجو در همهٔ واژهنامهها
Moreمعنی خم - معانی ... رَمَص ؛ خم چشم که در گوشه چشم گرد آید و خشک شود. ( منتهی الارب ). خم. [ خ ُ ] ( اِ ) ظرفی سفالین یا گلین و بزرگ که در آن آب و دوشاب و سرکه و شراب و آرد و مانند آن کنند. ... کوس ، طبل .
More/ˈdrəmər/ /ˈdrʌmə/ معنی: طبال، طبل زن، ضرب زن، ضربت گیر، ضربت زن معانی دیگر: کوس گر، دهل نواز، (انواع ماهی ها و حشراتی که صدای طبل می دهند) ماهی کوس گر، حشره ی کوس گر، کوس زن، چوبک زن، تبیره زن جمله های نمونه 1. The drummer beat out a steady rhythm while we marched. [ترجمه گوگل] در حاليكه ما راهپيمايي مي كرديم، درامر يك ريتم ثابت مي زد
Moreطبل . [ طَ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس ، واقع در 90 هزارگزی باختر قشم و 5 هزارگزی جنوب راه مالرو قشم به باسعید.جلگه ، گرمسیر و مالاریائی با 349 تن سکنه . آب آن از چاه و باران .
Moreاز همان دوران قدیم گفتهاند که طبل تو خالی صدای زیادی دارد و حکایت همین ضربالمثل نادان چون طبل غازی، بلند آواز و میان تهی است که فرد نادان چون هویت و مهارتی از خودش ندارد همیشه در حال خودنمایی و تعریف از خود است، در صورتیکه فرد دانا در بیشتر مواقع سر به زیر و صبور بوده و مانند فرد نادان مدادم در حال
More0 معنی طبل نواختن، دهل زدن، كوس زدن، نقاره زدن، طبل فروكوفتن، طبل كوبيدن انگلیسی drum, beat a drum, rataplan, druming عربی طبل، طبلة، أسطوانة، برميل، صوت الطبل، طرد، قرع طبلا، قرع، دق الطبل في الموسيقي، أطلق صوتا إيقاعيا، نقر، طبع فكرة في الذهن، دعا إلى إجتماع مرتبط ضرب زدن
Moreواژهنامه آزاد. نمایش تصویر. معنی. طبل تو خالی. معنی کنایه از این است در صورت ظاهر کار پر مدعا بودن اما در انجام آن ناتوان بودن است. بسر برشو این گنبد آبگون را - بهم بشکن این طبل خالی میان را ...
More